طولانی ترین شب سال
در تقویم ما ایرانیان، جشن های بسیاری دیده می شود که یکی از مهم ترین ها شب یلدا است؛ در واقع چندین هزار سال است که ایرانیان آخرین شب پاییز را که یلدا نام دارد و بلندترین و تاریک ترین شب سال لقب گرفته است تا سپیده دم و زایش اولین اشعه های آفتاب، بیدار می مانند و در کنار اعضای خانواده و فامیل و دوستان خود به بزم و شادی می گذرانند تا بر اندوه غیبت خورشید چیره شوند و سپیده صبح و زایش نور را به انتظار بنشینند و یک بار دیگر بر این باور خود صحه بگذارند که پایان شب سیه، سپید است.
شب چله یعنی چه؟
شب چله در حقیقت همان شب یلدا است. چون از فردای این شب، چله بزرگ زمستان آغاز میشود به آن شب چله میگویند.
ایرانیان در زمانهای قدیم، یک نوع تقویم کلی نگر هم داشتند. این تقویم بیشتر در کارهای کشاورزی و دامپروری کاربرد داشت. آنها دو موقع از سال را به نام چله میشناختند. چله تابستان که از تیر شروع میشد و چله زمستان که از دیماه. چلهها هر کدام به دو دوره تقسیم میشدند؛ چله بزرگ و چله کوچک. چهل روز ابتدایی را چله بزرگ و بیست روزِ بعد را چله کوچک مینامیدند.
آداب و رسوم و افسانه های مربوط به شب یلدا
ایرانیان در گذشته شب یلدا را تا طلوع اولین پرتوهای سپیده دم به انتظار باز زاییده شدن خورشید می نشستند و بعضی از آن ها هم در نیایشگاه های پیروان آیین مهر، به نیایش و دعا مشغول میشدند تا پیروزی خورشید و شکست اهریمن را از ایزد منان طلب کنند و شب هنگام دعای شکرانه نعمت به جای می آوردند. روز پس از شب یلدا یا همان نخستین روز دی ماه را خور روز یا روز خورشید و دی گان می نامیدند و از آن جایی که این روز تعطیل عمومی بود، به استراحت می پرداختند.
در ایران باستان، خور روز، روز برابری انسان ها بود؛ در این روز، همه، از پادشاه گرفته تا مردم کوچه و بازار، لباس ساده می پوشیدند تا یکسان به نظر بیایند و هیچکس حق دستور دادن و امر کردن به دیگری را نداشت و همه کارها داوطلبانه انجام می شد نه تحت امر و دستور از بالا.
هم چنین، در این روز جنگیدن و خونریزی حتی کشتن گوسفند و مرغ ممنوع بود؛ این موضوع را نیروهای در حال جنگ با ایرانیان هم می دانستند و در میادین جنگ، خونریزی به طور موقت متوقف می شد و در اغلب مواقع همین قطع موقت جنگ به صلح طولانی تبدیل می شد.
علت این که ایرانیان باستان در روز تولد دی ماه دست از کار می کشیدند و استراحت می کردند این بوده است که آن ها نمی خواستند احیاناً مرتکب گناه یا رذالتی شوند زیرا آیین مهر، در روز تولد خورشید ارتکاب هر عمل بدی حتی کوچک را گناهی بسیار بزرگ بر می شمرد. هم چنین ایرانیان باستان، درخت سرو را مظهر قدرت در برابر تاریکی و سرما می دانستند و در خور روز در برابر آن می ایستادند و عهد می بستند که تا سال بعد یک درخت سرو دیگر بکارند.
ایرانیان در شب یلدا باقی مانده میوه هایی را که در طول سال انبار کرده بودند به همراه خشکبار و تنقلات می خوردند و گرد هیزم افروخته می نشستند تا سپیده دم، بشارت روشنایی دهد زیرا به زعم و باور آن ها، در این شب، تاریکی و سیاهی در اوج خود است.